رمان تنهایی تمنا

ساخت وبلاگ
بچه ها سلام قبل از شروع میخوام بگم که این رمان  اولین رمان نوشته شده توسط خودمه که پلیسیه و اسمشم p336تنهایی تمنا Heart هستش امیدوارم  با انتقاد ها تون برای بهتر شدن هر چه بهتر رمان هام همراهی ام کنید.


-تمنا...،تمنا...،تمناااااااااا ،کجاییییییییییییی؟
- اینجام یشیم،  الان میام،تبسم کو
-توماشین نشسته بدو دیرشددددددد
-اومدم ودرحالی که کفش هامو میپوشیدم به سمت در خروجی دویدم
شمیم-تبسم جان برو این اجی نفهمتو صدا کن
تبسم -اولا اجی من نفهم نیست دوما چشم الان میرم صداش میکنم
-نمی خواد اومدم
شمیم -سوار شو دیگه
بعد از سوار شدن به طرف مقصد که همون خونه یشیم بود حرکت کردیم
اها ببخشید یادم رفت خودمو معرفی کنم
(من تمنا مهرداد،25 ساله و متولد شیراز هستم ولی از 7 سال پیش که با دوست های خل تر از خودم  اومدیم تهران همین جا موندگار شدیم .راستی من با اجیم زندگی میکنم...اسم اجیم تبسم  ،تبسم خانوم ماهم 19سالشه و ترم اول رشته پزشکی خیلیم خرخونه من تبسم رو وقتی  15  سالش بود با وجودتمام مخالفت های پدر و مادرم اوردم تهران تا پیش خودم باشه  البته اینم بگم که  دانشگاه من تموم شده ومن الان شاغلم راستش من یه سرگرد نیروی انتظامی ام ولی به لطف  بابا بزگ مرحومم که وصیت کرده بود کل اموالش به اولین نوه اش برسه که من باشم برسه منالان دارای یه ثروت هنگفت ام
خوب منم  که نمی تونستم بهشون دست نزنم  اومدم..............
اگه موافقین ادامه بدم سه تا سپاس گوگولی بدین تا بیام888
تازه کلی هم کم توقع ام وبسایت شخصی حسنعلی...
ما را در سایت وبسایت شخصی حسنعلی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ایمان اصلاحی hasanali بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 15 دی 1398 ساعت: 14:40